دکترا قبول نشدم. البته اهداف من بالاتر از تحصیلات دانشگاهی و مدرک قاب‌شده برای دیواره:دی فکرشو که می‌کنم هم دلم برای دانشجو بودن تنگ میشه هم نه؛ ولی قطعا با قبول نشدنم دنیا به آخر نرسیده. به‌هرحال امروز ساعت 4 قطارم به مقصد تهران رو گرفتم تا یه‌سری کارای باقیمونده‌م رو انجام بدم و همزمان فکر می‌کنم به اینکه چهارسال و چهارماه و چهارروز دیگه دارم چیکار می‌کنم.احتمالا درحالیکه ماگ جغدیم رو دستِ راستم گرفتم و با دستِ چپم دارم برگه‌های دانشجوهام رو صحیح می‌کنم و به التماسای پایین برگه‌هاشون می‌خندم، روی صندلیم، پشت پنجره، نشستم و دارم به پست وصایای یک بلاگر پیر قسمت 444 که می‌خوام بنویسمش فکر می‌کنم:دی 

+ولی انصافا 100 کلمه خیلی کمه:(

+چالش من به جای تو که از طرف شباهنگ نوشتم و از هرکی این پست رو خونده، دعوت به نوشتن می‌کنم:))


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پیک من Jeffrey دانلود اهتگ های جدید رو به پاییز وبلاگ آموزش تعمیرات تعمیرکارسلام ارز دیجیتال دانلود کتاب طلسمات طمطم هندی گروه نرم افزاری قیاس